یاغینامهباور کنیم 
	 
        
       
      حرف آراممان نمی کند وقتی در به در پی کسی می گردیم یا گوشی تلفن را بر می داریم و حرکات دست هامان تند تر می شود حرف آراممان نمی کند مگر پیش از خواب وقتی سخت بخندیم و روز را فراموش کنیم یا گریه کنیم تا به خواب رویم. قدیما  January 2004 February 2004 June 2004 August 2004 September 2004 October 2004 November 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 April 2006 June 2006 July 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 February 2007 March 2007  | 
    
     
    
    
      شنا کردن برخلاف جهت آب انرژی زيادی رو از آدم ميگيره.... 
    يه جايی بالاخره اينقدر خسته ميشی که يا خودتو رها ميکنی و با جريان آب همراه ميشی يا اينکه ميزنی کنار و به گوشه تنهايی خودت پناه ميبري..ديشب که آمدم و ديدم که هاله هم رفته به گوشه تنهايی خودش مثل خيلی از شماها بدجوری دلم گرفت...وبلاگ قبليم رو که بستن اين هاله بود که آمد و کلی دلگرمی داد که دوباره بنويسم و با کمک کاميار اينجارو برام درست کرد و گفت تا ميتونی بنويس...از شما چه پنهون که بعضی وقتها عجيب دلم ميخواد بکشم کنار...اما سست تر از این حرفهام!....ديشب کلی با خودم کلنجار رفتم...لوبياهای سحر آميز تو مخم رو گرفتم و رفتم بالا..طبق معمول اون بالاها هیچ چیز قابل توجهی نبود...تنها هراس و غم دور شدن از زمین بود و افسوس خوردن به حال خودم و زمینیان .....يه خورده به پايين نگاه کردم....غصه خوردم...بعد هم از ناتوانی سر خوردم و آمدم پايين....هيچ کاری نميشه کرد....نه برای من ...نه برای تو ...نه برای او ....نه برای ما.... نه برای شما ...نه برای آنها! هنوز توان دارم که چند ايستگاه بالاتر برم..بالاخره منم يا ميافتم به تور صياد...يا ميکشم کنار...يا رها ميشم در جريان آب با عرض تاسف هنوز هستم......  |