در محفل برادران جبه و جنگ قسمت دوم 


سلام عباس اقا ميشه بپرسم شما چرا رفتيد جبهه؟!
عباس اقا:سابوليکم داداش خدمت داش گولم عرض کونم ما فقط به خاطر ناموسمون رفتيم جبهه و بعد از فيلم قيصر ديگه تحمل نداشتيم...(اشکهاشو پاک ميکرد).. ببينيم يه بيگونه يه دوشمن بياد به ناموسمون دست درازی کونه نه جون من خيلی بی غيرتيم اگه چاقو چاقوش نکنيم و .... شاگرد عباس اقا:اوستا پاسپورت اين دوتا هلو!! رو چيکار کونم؟بفرستم دوبی يا لاهور؟ عباس اقا:خوب داش ما بريم اين هلوها تا خراب نشده صادر کنيم!! من:عباس اقا مگه اينجا تو ايران هلو مصرف نداره ؟؟!!
عباس اقا:اولا که اينها يه سری بحثهای فلسفی عرفانی هست شوما تا هلو نخوری نميفهمی! دوما اينجا هلو بيشتر از هلو خور! هست همون سيستم عرضه و تقاضا واس همين واسه اينکه اصراف نشه و خروب نشه صادر ميکونيم!!..در خدمت باشيم يه هلو بزنيم روشن بشی ...من:ممنون عباس اقا کاملا روشن شدم عزت زياد..............
عباس اقا:چاکر قربون....ابرام اون سبزه تره رو بفرست پاکستون!!!..................
سلام جناب گشتاسپ ميشه بپرسم چرا رفتيد جبهه و جنگ؟!
گشتاسپ:درود بر مزدای پاک،ما برای ذره ذره خاک ايران به جنگ رفتيم همانگونه که رستم و ارش و..برای وجب به وجب اين خاک شهيد شدند و دست از مبارزه نکشيدند ...چو ايران نباشد تن من مباد...دشمن ار تو سنگ خوارهای من اهنم...(اشکهاشو پاک ميکرد)...اه ای ايران عزيزم برای تو ميميرم و ميمانم و .... دلينگ..دلينگ...گشتاسپ:ببخشيد تلفن دارم يه لحظه..الو بفرماييد(سلام گشتاسپ جان من افراسياب هستم اقا مژده بده بالاخره واست اقامت امريکا!! جور شد امشب ساعت ۱۲ پرواز داريم منتظرم....)گشتاسپ:خوب فرزندم من يه کار واجب برام پيش امده!!بعدا با شما صحبت ميکنم فعلا شما يکم شاهنامه بخون تا يه چيزهايی از وطن پرستی و جنگ بفهمی!!بدرود سلام اقای ازاد شما چرا به جنگ رفتيد؟!گويا مدتی هم در اسارت دشمن بوديد؟! به نام ازادی من نه برای دين نه برای امام نه برای ناموس نه مردم نه وطن نه..رفتم من فقط برای غرورم و ازاديم به جنگ رفتم چون دوست نداشتم سايه بيگانه بالای سرم باشه و به من بگه چه بکنم چه نکنم من ازاده هستم من.........
من:بله اقای ازاد منطق شما برای من خيلی جالب و دوست داشتنی هست ...اما...اخه ...چرا..پس...الان خودی داره لهت ميکنه و مثل سايه با چوب بالای سرت هست تا.........چرا؟!!
ازاد:(سکوت)...............(سکوت).....(اشکهاشو پاک نکرد!)......(سکوت)......
من:سلام بابا همه رفتن تو چرا نرفتی بجنگی؟!..بابا دشمن امده بود...جون من ترسيدی نه؟!..با تو هستم بابا يه دقيقه جدول رو بزار کنار ..بابا....
بابا:پسرم حيوون بارکش درازگوش ۲ حرفی چی ميشه؟!!!!!
(سکوت)....(سکوت)....خنديدم........(سکوت)...


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Weblog Commenting by HaloScan.com