در محفل برادران جبه و جنگ 


قسمت اول....سيد و حاجی!!!
سلام حاجی ميشه بپرسم چرا رفتی جنگ!؟
حاجی:عليک سلام ما اولش که با امام بيعت کرديم گفتيم اقا تا اخرش هستيم!از همون بچگی!مرشد و پيرمون امام بود يک بزرگ مرد..(اشکهاش رو پاک ميکنه)..به خاطر عشقمون!گفت بريد ما هم رفتيم الان هم اگر رهبر بگه بريد ميريم!ای رهبر ازاده اماده ايم اماده...
من:اهان پس شما هم ...قزوين..يه پا عشقباز و اين حرفها و روزی يک عشق داريد پس ديگه چرا جلوی جوونها رو ميگيريد... حاجی:خوب نه ..ببين اينها يه سری بحثهای عرفانی و فلسفی هست که شما متوجه.. يکی از برادرها:حاجی ذغالها اماده ست!! تا خراب نشده بيا.... حاجی:مثل اينکه يه عمليات در پيش هست من بايد برم در ديدار اينده روشنت ميکنم يا نه الان بيا روشنت کنم!!! من:ممنون حاجی کاملا روشن شدم حالا بعدا خدمت ميرسيم.
سلام سيد جان ميشه بپرسم چرا جنگ شد و رفتيد؟!
سيد: اعوذ بالله من شيطان رحيم بسم الله رحيم اللهم انی ولاکنتم............والله ما به خاطر اسلام به خاطر قران به خاطر مذهبمون..و همونطور که جدمون...(اشکهاش رو پاک کرد)..راه کربلا راه ماست ما برای اسلام با هر کفر و ناحقی ميجنگيم!!
من:بله هميشه حق با شماست سيد!اما خوب بر و بچ عراقی هم که مسلمون بودن بعدم مثل اينکه ميگن بعد از انقلاب بر و بچتون توی عراق يکم شلوغ کردن و الان هم تو لبنان و سوريه....البته ما که خدای نکرده باور نميکنيم اما خوب خواستيم بگيم اجانب چی ميگن پشت سرتون .!!
سيد: اولا درود بر شما که هميشه با چشمان باز اين توطئه ها رو ميبينيد و باور نميکنيد!دوما اينکه ما جز صلح و اسلام ناب محمدی و خير برای دنيا نميخواهيم اما خوب بعضی ها نميفهمن يا خودشون رو به نفهمی ميزنن و از قديم هم که گفتن تا نباشد چوب تر فرمان ....!
من:بله سيد کاملا روشن شدم !راستی اين جريان حاجی سيدت رو کشتن چی بود؟!سيد:اين هم از همون توطئه هاست از مادر زاييده نشده کسی سيد رو بکشه اصل اين حرف سيد حاجيکستو کشتن بود اما خوب چون در عمل کار دشمن نيست مارو بکشه اينجوری تلافی ميکنه و.........
يکی از بر و بچ سيد:سيد مزه دوغ بزارم يا ماست خيار!!
سيد:خوب مثل اينکه بچه ها منو صدا ميکنن يه عمليات در پيش هست فی امان الله.!


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Weblog Commenting by HaloScan.com