یاغینامهباور کنیم
حرف آراممان نمی کند وقتی در به در پی کسی می گردیم یا گوشی تلفن را بر می داریم و حرکات دست هامان تند تر می شود حرف آراممان نمی کند مگر پیش از خواب وقتی سخت بخندیم و روز را فراموش کنیم یا گریه کنیم تا به خواب رویم. قدیما January 2004 February 2004 June 2004 August 2004 September 2004 October 2004 November 2004 December 2004 January 2005 February 2005 March 2005 April 2005 May 2005 June 2005 July 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 April 2006 June 2006 July 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 February 2007 March 2007 |
ديشب عروسی بوديم يا نه سيبيل پارتی بودمکان يه جايی تو مايه های باغچه مينو که وسطش پرده کشيده باشن و دخترا با دخترا پسرا با پسرا!!فکرش رو بکن ۴ ساعت شق و رق با کت شلوار و ساير مخلفات بشينی و تازه خياط شلوارتو تنگ دوخته وميگه بعدن جا باز ميکنه!!! انگار تو پوست گردويی و مدام هم به سيبيلای اطراف لبخند بزنی که يعنی داره بهت خوش ميگذره و يه ارکستر ۱ نفره هم باشه که برات همه اهنگها رو بخونه و بلندگو هم بالا سرت باشه(حيف صبر ايوب رو نخوند)و جناب خواننده هم هی بگه يه دست خوشگل بزنيد بابات هم ازت بپرسه بابا جان دست خوشگل چه جوريهفرم جديديه ما خبر نداريم۴ تا پسر هم وسط مجلس قر خالی کنن و پيرمردها هم به ريششون بخندننه جونه من ديدين ؟!!خوبه باز ۱ بار امدن دنبالمون مارو بردن اونور اب يه کمری تکون داديم وگرنه دچار قر مردگی ميشدم!!تا رفتيم اونور اب ديديم همه سوت و کف و جيغ که چه خوشگل شدی امشب!!چقدر ایتاليايها شبيه تو هستن!!اول که امديم قر بديم(فقط بخاطر عروس دوماد ها )ديديم هيچکی وسط نيست و من دارم انگاری شو تک نفره اجرا ميکنم بعد يه کم وايستادم نگاه استفهامی کردم يعنی کسی نيست ؟! اقا يدفعه انگار سيل بياد ديديم همه امدن وسط حالا مردی واستا! ما هم ديديم اوضاع اينجوريه برگشتيم همونور قاطی سيبيلا جالب اينجا بود يکی داشت از جلو در رد ميشد گفت اقا داماد مبارکه!! و اخر سر هم يه عروس کشون که بيشتر به مسابقات رالی شبيه بود مخصوصا وقتی خاله (که من باهاش بودم)شوماخر بشه!! و دختر دايی هم رفت قاطی خروسها!!
|