دختر دايي پررررر 


ديشب عروسی بوديم يا نه سيبيل پارتی بودمکان يه جايی تو مايه های باغچه مينو که وسطش پرده کشيده باشن و دخترا با دخترا پسرا با پسرا!!فکرش رو بکن ۴ ساعت شق و رق با کت شلوار و ساير مخلفات بشينی و تازه خياط شلوارتو تنگ دوخته وميگه بعدن جا باز ميکنه!!! انگار تو پوست گردويی و مدام هم به سيبيلای اطراف لبخند بزنی که يعنی داره بهت خوش ميگذره و يه ارکستر ۱ نفره هم باشه که برات همه اهنگها رو بخونه و بلندگو هم بالا سرت باشه(حيف صبر ايوب رو نخوند)و جناب خواننده هم هی بگه يه دست خوشگل بزنيد بابات هم ازت بپرسه بابا جان دست خوشگل چه جوريهفرم جديديه ما خبر نداريم۴ تا پسر هم وسط مجلس قر خالی کنن و پيرمردها هم به ريششون بخندننه جونه من ديدين ؟!!خوبه باز ۱ بار امدن دنبالمون مارو بردن اونور اب يه کمری تکون داديم وگرنه دچار قر مردگی ميشدم!!تا رفتيم اونور اب ديديم همه سوت و کف و جيغ که چه خوشگل شدی امشب!!چقدر ایتاليايها شبيه تو هستن!!اول که امديم قر بديم(فقط بخاطر عروس دوماد ها )ديديم هيچکی وسط نيست و من دارم انگاری شو تک نفره اجرا ميکنم بعد يه کم وايستادم نگاه استفهامی کردم يعنی کسی نيست ؟! اقا يدفعه انگار سيل بياد ديديم همه امدن وسط حالا مردی واستا! ما هم ديديم اوضاع اينجوريه برگشتيم همونور قاطی سيبيلا جالب اينجا بود يکی داشت از جلو در رد ميشد گفت اقا داماد مبارکه!! و اخر سر هم يه عروس کشون که بيشتر به مسابقات رالی شبيه بود مخصوصا وقتی خاله (که من باهاش بودم)شوماخر بشه!! و دختر دايی هم رفت قاطی خروسها!!


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Weblog Commenting by HaloScan.com