منم بچه اي كه حرفهاي گنده ميزنم! 


تا حالا همه جور دوستي داشتم از بچه هاي 1 ساله و 2 ساله تا ادم بزرگهاي 60 و 70 ساله و با اينكه بيشتر جمعيتها و افرادي كه باهاشون دوست بودم از من بزرگتر بودن اما هميشه از كوچكتر ها و افرادي كه از من كوچكتر بودن خوشم ميامد و مياد و بيشتر باهاشون حال ميكنم مخصوصا بچه هايي كه توي بازه سني 1 سال تا 6 سال و 13 سال تا 18 سال هستن(يه وقت فكر بد نكنين قزويني نيستم!) و باز هم هميشه سعي ميكنم و خواهم كرد كه دوستان فابريكي در سنين 13 تا 18 سال داشته باشم(همان فنچ هاي دوست داشتني) چون علاوه بر اينكه هميشه چيزهاي تازه دارند و پر از شور و شوق و شيطنت هستن به هيچ طريقي نميشه جلوشون حرفهاي گنده زد و اظهار فضل كرد چون به طرز قشنگي بهت ميرينن(همين بعد از ظهر يكيشون به طرز فجيعي منو با خاك كوچه يكسان كرد) و حاليت ميكنن دنيا خيلي تخميه بيخيال بزار هر جور حال ميكنيم زندگي كنيم(البته معمولا اين حالت هم با بزرگ شدنشون از بين ميره)
بچه ها انارشيست ترين افراد هستن كه هيچ جوري نظم پذير نيستن وهيچي از دنيا حاليشون نيست ،هنوز ذهنهاشون با كتابها و لغتها (مثلا همين انارشيست!) و داستانهاي مختلف مسموم نشده و به فكر ساختن دنيا و خوب كردنش با فلسفه هاي مسخره نيستن،بزرگترين ارزوهاشون يه بستني و يه عروسك و ماشين و توپ فوتبال هست(البته الان فكر كنم بازيهاي كامپيوتري باشه) و بزرگترين دلواپسيها و نگرانيهاشون اين هست كه يه وقت درس بلد نباشن يا بابا و مامانشون رو گم كنن،راحت تو سر و كول هم ميزنن و دعوا ميكنن و گريه ميكنن و 2 دقيقه بعد دوباره همه چي يادشون ميره و ميخندن و اينقدر رك و راست هستن كه همه چيز رو ميريزن رو دايره و چيزي براشون زشت نيست حتي دروغهاشون هم دوست داشتني هست از تو چشماي خوشگلشون معلومه كه دارن دروغ ميگن و ادم بيشتر خنده اش ميگيره تا عصباني و ناراحت بشه و دلش ميخواد محكم بغلشون كنه و لپاشونو محكم گاز بگيره اما اين طفلكي ها هم مجبور ميشن بزرگ بشن ، مغزشون رو روز به روز پر ميكنن تا بزرگ بشن!گنده بشن! و چيزي به اسم زندگي رو بكنن! اما معمولا ميرن زيرش و خورد و خراب و غير دوست داشتني ميشن،ميشن ادمهاي بزرگ و فهميده كه حرفهاي گنده ميزنن و ميخوان يه كاره اي بشن و دنيا رو درست كنن ،هيچوقت از بچه كوچولوهاي دور و برم نميپرسم كه عزيزم بزرگ شدي ميخواي چيكاره بشي ، چون نقطه سر اغاز گند زدن به بچه ها همين سوالات احمقانه هست و گرفتن طراوت و تازگيشون، اخه خيلي زور داره كه پدر و مادرها و كلا ادمها براي لذت خودشون طفلكي بچه رو به دنيا ميارن و بعد هم به زور بزرگشون ميكنن و ميگن حالا زندگي كن و از اطراف و اكناف تمام بزرگان ميزارنت زير ذره بين كه يه وقت نزني تو خاكي!و كلي هم منت سر ادم ميزارن كه عاق و عوق ميكنن!مسخره ترين توجيهشون هم براي اين كار اين هست كه دنيا تا بوده همين بوده و انسان بايد تنازع بقا كنه!(حداقلش براي من خيلي مسخره هست) جالبيش هم اين هست كه يكيشون هم از زندگيشون راضي نيستن و مدام اه و ناله ميكنن و به دنيا و زندگي و بخت بد لعن و نفرين و بد و بيراه ميفرستن يكي نيست بگه اقايون خانومها شما كه تا گردن تو لجن هستين و دارين فرو ميرين چه اصراري داريد كه دست چهار نفر ديگه رو هم بكشين بيارين توي باتلاق؟! يكم خودخواهانه نيست؟!
اوخ اوخ ميدونم الان دارين سرتون رو از روي تاسف تكون ميدين و ميگين مرتيكه نهليسته پوچ گرا تو همون جنايتكار پاكدشت هستي كه 23 تا بچه رو كشتي!نه به جان خودم اين خبرا نيست اگر زنده موندم! خودم تصميم دارم يه چند تا بچه درست كنم و بعد دستم رو دور شكمم گره بزنم و بگم دنيا تا بوده همين بوده!اخه بدون اين لامصبا كه نميشه زندگي كرد،دنيا خيلي زشت تر از حالاش ميشه،اگه نباشن كي قراره حاليمون كنه كه خودمونم بچه ايم؟كي قرار هست بهمون حالي كنه كه دنيا بدجور تخميه بزار هر جور ميخواييم زندگي كنيم؟اگه بعضي وقتها اينا نباشن اينقدر بزرگ و گنده ميشيم كه خواهيم تركيد، فكر ميكنم بعضي خودخواهي ها هر چند هم كه زشت و بد باشن دوست داشتني هستن!سلام


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Weblog Commenting by HaloScan.com